سلامت نیوز: آمدند تا دیده شوند و به قول خودشان بازنمایی کنند شرح درد مردم سیستان و بلوچستان را. بوم های عکس کنار هم ردیف شده است. اولین بوم از بومهایی که کنار هم ردیف شدهاند و روی هر کدامشان تصویری از حقایق جنوب شرقیترین نقطه ایران نقش بسته. تصاویری تلخ از دریچه دوربین عکاسانی که به این سرزمین رفتند تا رنجها را ببینند و به تصویر بکشند.
عکسها روی بومها نقش بستهاند و پشت سر هم ردیف شدهاند. کنار خیابان. نمایشگاهی خیابانی در ضلع شرقی چهارراه ولیعصر، درست مقابل پارک دانشجو. نمای ساختمان تئاتر شهر از بین بومها که با کمی فاصله در کنار هم به صف شدهاند پیداست و سرک میکشد. بومهایی که عکسهای تکان دهنده حک شده بر رویشان این قدرت را دارند که تمام عابران را برای لحظاتی درگیر خود کنند. رهگذران مکث میکنند و ذهنشان به آنچه میبینند مشغول میشود. حتی آنها که عجله دارند هم گردن میچرخانند تا عکسها را ببینند. مردی هم با لباس بلوچی در کنار عکسها ایستاده تا به سؤالهای رهگذران پاسخ دهد. مجتبی نورا نام دارد و مسئول یک سازمان مردم نهاد محیط زیستی،عضو کمیته استانی احیای هامون و مشاور دبیرخانه در امور سازمانهای مردم نهاد است. مردی جوان و با حوصله که در چند روز برپایی این نمایشگاه خیابانی از ساعت 8 صبح تا 10 شب روی پا ایستاد تا به سؤالات مردم پاسخ دهد و حقایق سرزمینش را برایشان بازگو کند. حقایقی که سال هاست در سکوت خبری کمرنگ شدهاند اما او وکسانی که این نمایشگاه را بر پا کردند نمیخواهند تسلیم شوند: او به همراه این تصاویر به پایتخت آمده بود تا سفیر مردم دیارش باشد و از ناگفته هایشان بگوید از فقر حاکم بر زندگی مردم و از مشکلاتی که تحفه گرد و غبار و خشکسالی است برایشان. از شناسنامههایی که ندارند و برایشان قوز بالا قوز شده است در این شرایط سخت.
بی شناسنامه ها
در بین عکسها مردمی نشان داده شدهاند که پلاکاردهایی در دست دارند و روی آن نوشتهاند ما شناسنامه میخواهیم. اما چطور ممکن است تعداد زیادی از مردم باشند که هنوز شناسنامه ندارند؟ مردمی که تعدادشان مشخص نیست و به قول نورا قطعاً اگر آماری از افراد بدون شناسنامه استان در دسترس بود و سرشماری میشدند شناسنامه هم برایشان صادر میشد. مردمی که در واقع جمعیت نامرئی هستند و در روستاهای دورافتاده زندگی میکنند. نقاطی که افراد شناسنامهدار از آنجا مهاجرت کردند و این افراد باقی ماندند و از چشم خدمات و سرشماریها مخفی ماندهاند. مردمی که تعدادشان کم نیست و میتوان تعداد آنها را در حدود 15 تا 20 هزار نفر تخمین زد. مرد بلوچ با حوصله درباره اینکه چرا این تعداد هنوز شناسنامهای ندارند توضیح میدهد:« الان منطقه سیستان و بلوچستان حدود 2سال است که تبدیل به 5 شهرستان شده و مردم به مراکز اداری نزدیک شدهاند اما منطقه سیستان و بلوچستان با وجود وسعتی که دارد تا چندی قبل فقط از لحاظ اداری یک مرکزیت زابل را داشت و این یک دلیل اصلی برای پدید آمدن این مشکل است. روستاها تا این مرکزیت فاصله زیادی داشتند و راههای دسترسی مناسب نبود و به همین دلیل سرکشی مناسبی صورت نمیگرفت. مردم هم از مناطق اداری دور بودند. مثلاً 70 تا 80 کیلومتر یا بیشتر فاصله داشتند. وسیله هم مانند الان زیاد نبود که براحتی قادر باشند خود را به مراکز اداری برسانند. این مسأله در حاشیهها و نقاط دورافتاده بیشتر است. مثلاً در خود دریاچه که 5 هزار و 400 کیلومتر مربع مساحت داشته قبل از خشکسالی جزایری بوده که مردم در آن زندگی میکردند. بعضی از این جزایر تا لبه آب گاهی 50 کیلومتر فاصله داشتند و از ساحل تا مرکز ثبت احوال هم که راهی طولانی بوده، بویژه اینکه قبلاً دریاچه آب داشته و مردم این حاشیهها برای رفت و آمد مشکلات بیشتری داشتند، این دور افتاده بودن و اینکه ثبت احوال واحدهای سیاری نداشته که به این نقاط بروند و این موضوع را پیگیری کنند باعث شد تا شناسنامه دار شدن مردم این نواحی به مشکل بخورد. در منطقه سیستان و بلوچستان 937 روستا داریم که البته روستاهای ثبت شده هستند و روستاهای کوچکتری هم وجود دارد که به ثبت نرسیدهاند و با زابل فاصله زیادی داشتهاند. سطح مردم مناطق خیلی دور افتاده هم به گونهای است که لزوم داشتن شناسنامه را تا چندی قبل درک نکرده بودند. کسانی که امکان دسترسی به مرکز را داشتهاند شناسنامه دریافت کردند اما کسانی که باید 40 کیلومتر را روی دریاچه میآمدند و مثلاً 60 کیلومتر را روی خشکی که به اداره ثبت احوال برسند، این کار را نکردند. »
بی شناسنامههایی که با فقر دست به گریبان هستند
اما چه چیزی باعث شده که این مردم حالا بعد ازمدتها به فکر دریافت شناسنامه افتادهاند؟
به گفته نورا، مردم سیستان و بلوچستان قبل از خشکسالی از لحاظ معیشتی در وضعیت خوبی به سر میبردند. این منطقه انبار غله ایران بوده، وضعیت دامداری و صیادی هم بسیار خوب بود. صنایع دستی در این منطقه رشد خوبی داشت و یکی از پایههای امرار معاش مردم محسوب میشد. بنابراین مردم این خطه بینیاز بودند و حمایت مادی لازم نداشتند. اما حالا وضع فرق کرده. خیلی از مردم در حال حاضر با فقری که به دلیل خشکسالی بر منطقه حاکم شده دست به گریبان هستند و نیاز به حمایت نهادهایی مثل بهزیستی و کمیته امداد و... پیدا کردهاند، یا میخواهند از سهام عدالت یا یارانهها بهرهمند شوند اما هر حمایتی که بخواهد از آنها انجام شود نیاز به شناسنامه دارند و شرط اول داشتن شناسنامه، مشخص بودن هویتشان است. این موضوع فقط هم مختص امروز نیست مثلاً بچههایی هستند که پدربزرگشان شناسنامه دارد اما خودشان و پدرشان شناسنامه ندارند. این مشکلات از قبل بوده و امروز به دلیل همان مسائل مالی و فقر و سختیهایی که مردم با آن روبه رو هستند نمودار شده. از طرفی این منطقه چون مرزی است حساسیتهای بیشتری بر آن حاکم است و برای شناسایی هویت افراد مراحل زیادی باید گذرانده شود. مردم باید برای دریافت شناسنامه به پاسگاه بروند و تأییدیه دریافت کنند، به شورای تأمین مراجعه کنند، آزمایش بدهند و... ولی هنوز مراکز اداری و ثبت احوالی که طی این دوسال راهاندازی شدهاند نیروی کارمند ندارد و تازه در حال جذب نیرو و استخدام است. به همین دلیل هنوز خدماترسانی مناسبی به مردم صورت نگرفته.»
بیکاری
همیشه میگویند تصویر برندهترین زبان است. این را میشود در تصاویر مستندی که گوشه خیابان فریاد میزنند <ما را ببینید!> بوضوح دید. تصاویری که در آنها فقر و بیکاری دیده می شود. بیکاری مردمی که به قول نورا زمانی بینیاز بودند و برای خودشان کسی. آنقدر که حتی خود را از داشتن شناسنامه هم بینیاز میدیدند. اما حالا این مردم روزگار را چگونه میگذرانند؟ شغل این مردم حالا چیست؟ نورا میگوید:« کشاورزی، صیادی و دامداری که کاملاً وابسته به دریاچه بود وضعیت خوبی ندارد و 150 هزار هکتار زمینی که زیر کشت گندم میرفته الان بیآب است. نه تنها آبی برای کشاورزی نیست بلکه مقدار اندک زمینهای کشاورزی هم زیر تپههای شنی که محصول ریزگرد هاست مدام مدفون میشود. صیادی هم کاملاً از بین رفته، دامداری نیز برای مردم این منطقه مانند قبل سود آور نیست. قبلاً تعلیف دامها در مراتع دریاچه به شکل رایگان بود اما الان باید کاه را با قیمت بالایی بخرند و نمیتوانند دامها را تعلیف کنند تا با زاد و ولد آنها دامشان را گسترش دهند. اجازه صدور دام هم از منطقه سیستان و بلوچستان به سایر نقاط نیست، در نتیجه زندگی مردم روز به روز سختتر میشود و مشکلات بیشتر. در منطقه ما صنعتی هم وجود ندارد و کارخانهای نیست، مرز امنیتی است و صادراتی ندارد. بنابراین مردم نمیتوانند هرم اقتصادی خود را قوی کنند و کاری جایگزین صیادی یا کشاورزی و دامداری پیدا کنند. پس بیکار میمانند. بیکار و بیدرآمد.»
مشکلات سیستان و بلوچستان
از اومی پرسند چقدر امید دارید برپایی این نمایشگاه خیابانی و نشان دادن تصاویری از حقایق زندگی مردم سیستان و بلوچستان به پایتخت نشینان، بتواند راهگشا باشد و توجه مسئولان را به این سمت بکشاند؟ به اعتقاد نورا مردم هرچقدر بیشتر متوجه خطرات این خشکسالی هامون شوند بهتر است:« وقتی آقای گری لوییس نماینده سازمان ملل که به منطقه سیستان و بلوچستان آمده بود گفتم آبی که ما در این منطقه استفاده میکنیم برای دامداری، کشاورزی و صیادی است اما همین آب در افغانستان برای کشت خشخاش و توسعه مواد مخدر استفاده میشود و این موضوع نه فقط به مردم سیستان و بلوچستان مربوط میشود بلکه جامعه جهانی را هم درگیر عواقب خود میکند. ما اگر مورد توجه مردم کشور قرار میگرفتیم قطعاً این خشکسالی که دامنگیر مردم این دیار شده 15 سال طول نمیکشید.
خیلی از موارد دیگر که در نقاط دیگر کشور رخ میدهد مثل زاینده رود، کارون، پریشان، مهارلو، ارومیه و... اینها حمایت روزنامه نگاران و رسانه را دارند زیرا روزنامهها در این مناطق حضور دارند اما ما در این استان روزنامه محلی نداریم. حتی این نمایشگاه هم با کمک دوستان تبریزی،تهرانی و شاهرودی بر پا شد. وقتی اینها آمدند کار را به صورت گمنام و خداپسندانه در دست گرفتند و خیران هم آنها را حمایت کردند. ما خودمان در استان امکانات و ابزارهای کافی نداریم و نمیتوانستیم بدون حمایت آنها این کار را بکنیم. مثلاً اینترنت فقط 4 سال است که به زابل آمده است. ما مثل مناطق دیگر کشور ابزار چندانی برای انعکاس دردهایمان نداریم و الان امید مان زیاد است که مردم ما را ببینند، با ما همراه شوند و در کنار ما باشند تا بتوانیم مسئولان را مجاب کنیم که به وضعیت ما هم به عنوان گوشهای از خاک این سرزمین نظری بیندازند تا به مشکلاتمان سریعتر رسیدگی شود.»
کلید کار در مذاکره با افغانستان
مردم سیستان و بلوچستان راه رهایی از این وضعیت را در بازگشت آب به هامون و راه بازگشت آب را در مذاکره با افغانها میدانند. این مسأله را مجتبی نورا هم تأیید میکند و میگوید: «ما سعی میکنیم خواسته هایمان را به صورت منطقی در رسانهها منعکس کنیم تا دولت توجه جدی تری نشان دهد. الان هم در کشورافغانستان، تکلیف رئیس جمهوری مشخص شده و برای کار کردن آماده شده است. ما از دولت انتظار داریم در این زمینه مذاکرات جدی تری داشته باشد. در طی سالهای متمادی و از 78 تاکنون که دریاچه خشک شده، هیچ مذاکره جدی و مؤثری صورت نگرفته مبنی بر اینکه پروتکلی بسته شود و حداقل وضعیت کشاورزی بهبود پیدا کند، اگر هم نمیشود این کار را کرد بستههای حمایتی از طرف دولت برقرار شود تا مردم بتوانند امرار معاش کنند.»
عکاسانی که صدای مردم سیستان و بلوچستان شدند
و اما نمایشگاهی به همت عکاسان گمنام برگزار شد تا آیینهای باشد برای انعکاس دردهایی که دور از چشم ما جاری است. این عکاسان چه کسانی هستند و این نمایشگاه چگونه بر پا شد؟ نورا از 7 عکاس مستقلی میگوید که از تهران، تبریز و شاهرود جمع شدند، با کمک مجموعههای مردم نهاد محیط زیستی حمایت شدند و آمدند تا این کار را انجام دهند:«ما توانستیم از طریق فعالیت در شبکههای اجتماعی توجه این عکاسان را به خودمان جلب کنیم و نسبت به این منطقه حساسشان کنیم. آنها هم تصمیم گرفتند به منطقه بیایند و خودشان از نزدیک مشکلات ما را لمس کنند. در واقع این کار یک فعالیت فرهنگی مشترکی است از سیستان و بلوچستان، تهران،تبریز و شاهرود، هزینهها هم توسط خیری در سیستان پرداخت شد.
عکاسها به شکل گروهی آمدند برای عکاسی در منطقه سیستان و بلوچستان. با آنها همکاری کردیم و آنها را به روستاهای مختلف بردیم تا از نزدیک شاهد مشکلات و گرفتاریهای مردم باشند و فقر و اثرات خشکسالی که به شکل مستقیم و غیر مستقیم روی زندگی مردم تأثیر گذاشته را مشاهده کنند و به تصویر بکشند. دو مستند هم روی این موضوع ساخته شد که یکی سال قبل هم در تلویزیون به نمایش در آمد و با حضور کارشناسان در برنامه <راز> مورد نقد و بررسی قرار گرفت. این کار هم در ادامه همان فیلمهای مستند است تا مشکلاتمان را با تصاویر نشان دهیم و دیده شوند. چون از اسفند سال 92 تا به الان اتفاق جدی و کارسازی رخ نداده و ما خواستیم خودمان به اینجا بیاییم. آمدیم تا جوهای بدی که در منطقه ما هست و گوشهای از مشکلاتمان را به اینجا بیاوریم تا مردم پایتخت هم از نزدیک شاهد آن باشند و با این گوشه از خاک سرزمینشان و مشکلات مردم این خطه بیگانه نباشند.»
در طول برپایی این نمایشگاه توجه رهگذران زیادی به این تصاویر جلب شد، ایستادند و عکسها را دیدند و اگر سؤالی هم داشتند پرسیدند و پاسخ را دریافت کردند. عدهای از مردم هم نه به عنوان رهگذر بلکه فقط به قصد دیدن عکسها تا اینجا آمدند: «در این مدت سایتهای خبری بیشترین توجه را به ما داشتند. نماینده مردم سیستان و بلوچستان هم آمد و از این نمایشگاه خیابانی دیدن کرد؛ از اداره کل حفاظت محیط زیست هم مراجعه کردند اما به هر حال آنطور که ما توقع داشتیم نبوده و بازخورد چندانی از سوی مسئولان نداشتیم. مردم اما بسیار روی این موضوع حساس شدند به تک تک عکسها توجه کردند و سؤالهای زیادی پرسیدند، بویژه در مورد شناسنامههای مردم یا خشکی دریاچه هامون. برای اکثر مردم این سؤال پیش آمده بود که چرا 15 سال است هامون پشت درهای خبری مانده و مانند دریاچه ارومیه مورد توجه قرار نگرفته و اخبار مربوط به آن منعکس نشده؟ هامون انتظار بازگشت آب را میکشد، مردم سیستان و بلوچستان انتظار هامون را، همان هامونی که برایشان همه چیز بود، آب و آبادانیشان، روشنی زندگیشان. حالا اما روی تمام خاطرات خوش گذشته فقط غبار غلیظی نشسته که از هامون افسانهایشان برمیخیزد. غباری که بیرحمانه روی خاطرات مینشیند و کورشان میکند، غباری که میشود سرسختی اش را در تصاویر هم دید. همان تصاویری که آمدند چند روزی میهمان پایتخت شدند و فریاد زدند لطفاً ما را ببینید...
نظر شما